اولین اسلحه را برای سپاه از فلسطینی ها خریدیم

اولین اسلحه را برای سپاه از فلسطینی ها خریدیم، دومین کشور کره شمالی بود...لیبی سلاح مجانی استراتژیک به ما میداد!


در بین کشورهایی که با ما معامله می کردند از همه بیشتر کشور بیطرف سوئیس بود که در حد بالایی به ما مهمات خوب فروخت. چین هم به ما خوب فروخت. بلغارستان، لهستان ،مجارستان هم به ما سلاح فروختند. کره شمالی که هر چه داشت به ما می داد.از لیبی هم در حد بالایی سلاح های استراتژیک مجانی آوردیم.
روایت محسن رفیق دوست، اولین وزیر سپاه جمهوری اسلامی از تشکیل سپاه پاسداران



محسن رفیق‌دوست که از اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این نهاد فعالیت می‌کرد و حتی عنوان اولین وزیر سپاه پاسداران را در دولت به خود اختصاص داد، فکر تشکیل نیرویی برای حراست از انقلاب اسلامی درحال پیروزی را مربوط به سال‌های مبارزه با رژیم طاغوت دانست و تصریح کرد:« این فکر در بین تعدادی از آشنایان و در راس همه اینها در ذهن برادر شهید محمد منتظری شکل گرفت. دغدغه ایشان این بود که باید نیرویی برای حفاظت از انقلاب به وجود بیاید.»
محسن رفیق‌دوست، اولین و تنها وزیر سپاه انقلاب اسلامی، در سالگرد صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره) برای تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در گفت‌وگو با ایسنا، به بازخوانی و روایت چگونگی تشکیل این نیرو پرداخت و اظهار داشت:« پیش از پیروزی انقلاب در رابطه با تاسیس سپاه، پیشنهادات مختلفی مطرح و جلسات متعددی برگزار شد. این جلسات و بحث ها پس از پیروزی هم ادامه داشت و البته جای ثابتی هم پیدا کرده بود. جلسات در منزل آقای اخوان درخیابان ایران برگزار می شد و من هم در آن جلسات شرکت می‌کردم. تا اینکه، امام(ره) در مورد تشکیل سپاه حکمی به آقای لاهوتی دادند. دولت موقت هم برای سامان دادن این بحث حول محور خود پیش‌دستی کرد. امام(ره) هم فرمودند که آقای لاهوتی! زیر نظردولت موقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل دهید.»



امام(ره) می خواستند ارتش را نگه دارند. بحث این بود که مقوله انقلاب از مقوله سرزمین جداست. ارتش معمولا حافظ سرزمین و مرزهاست، ولی نیرویی می خواهیم که حافظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن باشد.
وی یادآور شد: «امام(ره) می خواستند ارتش را نگه دارند . ما هم با بدنه ارتش مشکل نداشتیم . بدنه‌ی ارتش خود مردم بودند. چه کسی بود که فردی سرباز در خانواده نداشته باشد؟! بحث این بود که مقوله انقلاب از مقوله سرزمین جداست. ارتش معمولا حافظ سرزمین و مرزهاست، ولی نیرویی می خواهیم که حافظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن باشد. آن روزها وقتی بحث می شد که مثلا دستاوردهای انقلاب چیست؟ در جواب می گفتیم مثلا قانون اساسی، آزادی که مردم در پناه جمهوری اسلام پیدا می کنند و حتی اگر به ایران حمله ای بشود، نه به خاطر اشغال سرزمین بلکه به خاطر از بین بردن انقلاب، نیرویی می خواهد که از آن دفاع کند.»
وی همچنین خاطرنشان کرد:« درهمان روزهایی که من در مدرسه رفاه فعالیت می کردم، مرحوم شهیدان بهشتی و مطهری مرا فرا خواندند و گفتند که امام(ره)، فرمانی برای تشکیل سپاه زیر نظر دولت موقت صادر کرده است، شما هم کارها را در مدرسه رها کن و به آن سپاه بپیوند. مشخص شد که عده‌ای از برادرانی که دست‌اندرکار بودند، به خصوص بیشتر افرادی که جزو انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا بودند، درمحل پادگان لجستیکی ارتش که تا چند روز قبل فرماندارنظامی تهران بود، جمع شده بودند. من هم به آنجا رفتم، دیدم عده‌یی از آقایان مثل مهندس صباغیان، تهرانچی، مرحوم علی فرزین، جعفری، محسن سازگارا، سنجقی و...آنجا جمع شده اند. سلام کردم ونشستم. پرسیدم قراراست سپاه تشکیل شود؟ گفتند که بله. بر روی کاغذی نوشتم "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد: 1- محسن رفیق‌دوست" و آن یادداشت را مقابل دیگران گذاشتم.»
رفیق دوست ادامه داد: «همان روز پس از طرح بحث‌های مفصل شورای فرماندهی موقت تعیین و آقای دانش‌منفرد هم به عنوان فرمانده انتخاب شدند. من هم به عنوان مسوول تدارکات، موظف شدم مکانی برای سپاه تهیه کنم. فکرکردیم دستگاهی که ازبین رفته، ساواک است. بهتر است ساواک را تحویل بگیریم و سپاه را در محل ساواک تشکیل دهیم. در اداره‌ی مرکزی ساواک بسته بود و آقای دکتر یزدی به عنوان معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب، نگهبانانی برای آنجا گذاشته بود. اداره‌ی چهارم ساواک که بالاتر از آنجا قرار داشت، خالی بود. آنجا را گرفتیم. عده‌ای از بچه‌ها را برای تمیز وآماده کردن آن محل مسئول کردیم. به آقایان هم گفتیم فعلا بیایید. فردی به نام آقای شادنوش از طرف آقای یزدی مسوول نگهداری از اداره‌ی مرکزی ساواک بود. درب آنجا را باز کرد اجبارا و با زور مقدار زیادی کاغذ و خودکار و لوازم‌التحریر و... را در کارتن‌هایی پر کردیم. در تعدادی از ماشین‌های ساواک را که در آنجا پارک شده بود را به زور بازکردیم و ماشین‌ها را با یکسره کردن سوویچ روشن کردیم و بردیم. افرادی هم آمدند و به سپاه ملحق شدند. افرادی چون آقای مهندس غرضی و محمدرضا طالقانی پسر آقای طالقانی، اصغر صباغیان، آقای بشارتی، ناصر آلادپوش، محمودزاده و....»


هرکسی سپاهی درست کرده بود،ابوشریف مورد پشتیبانی آقای موسوی اردبیلی و مرحوم شهید منتظری نیز مورد حمایت شهید بهشتی بود...
اولین وزیر سپاه جمهوری اسلامی درادامه‌ی بیان خاطراتش از روزهای تاسیس این نهاد انقلابی گفت:« پس از مدتی احساس کردم این سپاهی که در حال شکل‌گیری است، سپاهی نیست که مدنظر امام (ره) بوده است. از طرف دیگر در 3 تشکل دیگرهم نیروهای به صورت مسلح فعالیت می‌کردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابوشریف، گارد دانشگاه(پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروه‌های مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، می‌شدند و در ساختمان کیا در خیابان دکتر شریعتی و ساختمانی در بهارستان فعالیت می‌کردند.»
رفیق‌دوست اضافه کرد:«سپاه تشکیل شده بود و کار ادامه داشت اما همخوانی مناسبی میان افرادی که در این سه تشکن فعالیت می کردند، نبود. بعضا هم با افرادی که در جاهای مختلف بودند، درگیری پیدا می‌کردیم. مثلا خبر می‌دادند که جایی اسلحه جمع شده است. می‌رفتیم و می‌دیدیم قبل از ما گروه آقای منتظری یا ابوشریف رسیده است؛ چند بار این اتفاقات به این شکل افتاد.»
اولین وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد: «یک روز تصمیم گرفتم مراکز فعال دیگر را به هر نحو ممکن در سپاه ادغام کنم. پاییز 58 از ابوشریف و شهید منتظری و شهید محمد بروجردی از سوی سازمان مجاهدین انقلااب اسلامی را دعوت کردم و درب اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم. یک کلت کمری 45 داشتم آن را روی میزگذاشتم و گفتم افرادی که از هر 4 گروه موجود می‌شناسم، همه یک هدف را تعقیب می‌کنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید. حکم ما از سوی امام (ره) است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم در هر صورت این حکم امام(ره) است. گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجه‌ای برسیم، اول شما 3 نفر را می‌کشم، بعد خودم را و همه راحت می‌کنم. خوشبختانه در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرف منطقی است و بهتر است بنشینیم و با هم مذاکره ای برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هر کدام از این مراکز3 نفر انتخاب شوند. این 12 نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند. ازهرکدام از گروه‌ها افرادی آمدند. قرار شد در محل پادگان جمشیدیه که دست ابوشریف بود مرتب جلساتی تشکیل شود. پس از تشکیل 3 یا 2 جلسه موضوع را به دوستان‌مان در شورای انقلاب مطرح کردم. آقای بهشتی، خامنه‌ای، هاشمی و ... جمع بودند. این کار بسیار مورد استقبال قرارگرفت. آقای هاشمی مامور شد به فعالیت‌های ما نظارت داشته باشد و بعضا هم در جلسات ما شرکت می‌کرد و این جلسات شاید3 – 2 ماه طول کشید.»
وی در ادامه‌ی بیان خاطراتش از نخستین روزهای فعالیت سپاه پاسداران در حفاظت و صیانت از انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد :« به خاطر دارم اردیبهشت سال 58 به ما گفتند شهربانی مسجد سلیمان را چپی‌ها گرفتند. نیرو بفرستید. نیرو آماده کردیم و فرستادیم . به غیر از مقدار پولی که خودم داشتم و خرج می‌کردم اولین پولی که گرفتم از فردی به نام آقای جابرانصاری بود که لوسترفروشی داشت. چند بار از این فرد پول گرفتم. قبل از ادغام اولین پولی که به ما داده شد 20 میلیون تومان در شهریور 58 بود. دولت موقت چکی در وجه آقای هاشمی رفسنجانی نوشت. ایشان هم به نام من پشت‌نویسی کرد. فردا صبح عکس پشت و روی این چک را در روزنامه‌ی کارگر که متعلق به چریک‌های فدایی بود چاپ کردند و نوشتند هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده، غنایم انقلاب تقسیم شد!! بعد هم بودجه 100 میلیون تومان هم دولت موقت داد. ارتباطمان با دکتر یزدی بود . مرتب درخواست ملاقات می کردیم . وقتی که به ما اختصاص می داد پس از ساعت 12 شب بود و معمولا من و مهندس غرضی و ... به دیدار ایشان می رفتیم .»
رفیق دوست همچنین یادآور شد:« پس از ادغام اولین شورای فرماندهی جدید را انتخاب کردیم. آقای جواد منصوری فرمانده و محمد غرضی هم مسئول فرمانده عملیات شد. من مسئول تدارمات و آقای بشارتی هم مسئول اطلاعات شدند. واحدی هم برای هماهنگی با استان‌ها تشکیل دادیم و 2 نفر مسئول آن شدند. در نظر گرفتن این واحد ضروری بود، چرا که مثلا در اصفهان و مشهد سپاه تشکیل شده بود، اما اصلا هیچ توجه و هماهنگی با ما نداشتند و مستقل فعالیت می کرد، که بعد از مدتی همه را در سپاه کل ادغام کردیم.»
رفیق دوست درادامه با بیان اینکه در آن ایام مرتب با دولت موقت اختلاف پیش می آمد، اظهارداشت:« دولت موقت بودجه نمی داد و می خواست سپاه تحت کنترل خودشان باشد. زمانیکه امام(ره) درقم بودند یکبارمن به همراه آقای مهندس‌غرضی و خانم دباغ به قم رفتیم. من سخنگو بودم . خدمت امام (ره) عرض کردم که سپاه زیر نظر شورای انقلاب باشد، بهتر است. تا من این جمله را گفتم، امام(ره) فرمودند که بله، امرسپاه با شورای انقلاب باشد . عرض کردم چیزی می نویسید ؟ فرمودند که نیازنیست. گفتم پس اجازه دهید من عین فرمایشات شما را در دفترم بنویسم. تقویم را باز کردم و نوشتم ؛امام(ره) فرمودند امرسپاه با شورای انقلاب باشد. گفتم که همین جمله را به آقایان برسانم کافی است؟؟ فرمودند :بله ! با خوشحالی به حضور آقای بهشتی رسیدیم و خدمت ایشان عرض کردیم. پس از مدتی هم قضیه ادغام انجام شد و اولین حکم شورای فرماندهی جدید را آقای دکتر بهشتی به عنوان رییس شورای انقلاب صادر کردند و حکم را دوم اردیبهشت 59 در محل سپاه بین نماز ظهر و عصر به ما 7 نفرمنتخب دادند.»
وی ادامه داد:« سپاه در حال شکل گیری بود و فراز و فروهایی هم داشت. ابوشریف هم به این ائتلاف پیوسته بود. پادگان ولیعصر را هم آماده کرده بودیم. من و تیمی که همراه من بودند در آن پادگان بسیار زحمت کشیدیم. این پادگان از پادگان هایی بود که مردم در پیروزی انقلاب از بین برده و آتش زده بودند و بسیارتخریب شده بود. آسایشگاه، آشپزخانه و حمام ساختیم و پادگان عملیات سپاه را آنجا قرار دادیم. ابوشریف ادعای فرماندهی داشت و چندان زیر بار سپاه مرکز نمی رفت، اختلاف شدیدی بین عملیات و فرماندهی سپاه بود. پس از آقای منصوری وقتی بنی صدر رییس جمهور شد حکم فرماندهی سپاه را به آقای مرتضی رضایی داد. ایشان بسیار جوان، شریف، محترم و انقلابی‌ای بود. طرفدار بنی صدر نبود. بنی صدر تصور می کرد که او طرفدارش است.از طرفی چون بنی صدر حکم داده بود سپاه زیر بارش نمی رفت. من این جا به عنوان واسطه عمل می کردم . از ایشان خواستم مرحوم شهید کلاهدوز را قائم مقام خود کند .امور سپاه را شهید کلاهدروز اداره کند و او فقط فرمانده باشد.»
رفیق دوست در ادامه‌ی گفت‌وگوبا ایسنا خاطرنشان کرد:« آقای منتظری هم هیچ گاه مخالف سپاه نبودند. البته بعضا با بعضی از حرکت های سپاه مخالفت می کرد. اما سپاه خود را موظف به اطاعت از ولی فقیه می داند. پس از ادغام، ابوشریف با مجموعه‌ی خود آمد. سازمان مجاهدین دو قسمت شد. آنهایی که می خواستند کار سیاسی کنند بیرون رفتند. آنهایی هم که می خواستند نظامی باشند در سپاه ماندند. از تشکیلات آقای محمد منتظری هم عده ای آمدند. خودش نیامد، قبول هم نداشت. یک روز من و ابوشریف به محل گارد دانشگاه ها رفتیم. درب آنجا را قفل کرد و ما را نگه داشت. گفت شما اشتباه کردید وارد سپاه شدید. سپاه نباید زیر نظر دولت موقت تشکیل شود. یک روز آنجا بودیم. بعد هم آمدیم. پس از آن خود منتظری مجبور شد پاسا را تعطیل کند.چون امکاناتی نداشت.ما قدرتمند شده بودیم . با ما ارتباط داشت و آنجا را با توصیه رفقا تعطیل کرد.»
وی همچنین از وقوع جنگ تحمیلی به عنوان عاملی که وضعیت سپاه را عوض کرد، نام ‌برد و با بیان اینکه با شروع جنگ سپاه نقش جدی تری گرفت، یادآورشد:« سال 60 زمانیکه بنی صدر رفت پیشنهاد کردیم حضرت امام(ره) به عنوان فرمانده کل قوا؛ فرماندهی برای سپاه منصوب کنند تا سپاه منسجم شود و قوت بگیرد. ایشان هم فرمودند که شورای فرماندهی سپاه فردی را معرفی کند . در آن مقطع زمانی بود که آقای رضایی مسئول اطلاعات سپاه شده بود. آقای بشارتی نیز نمایندگی مجلس را برعهده داشت. لانه‌ی جاسوسی فتح شده بود و عده ای از بچه های لانه جاسوسی نیز به سپاه آمده بودند افرادی مثل رضا سیف اللهی که البته با آقای رضایی در اطلاعات کار می کرد.»
رفیق دوست ادامه داد:« برای اجماع روی یک فرد همه ما به باغ شیان، باغ پذیرایی ساواک، رفتیم. آن باغ به طورکلی دست من بود. علاوه بر افراد عضو شورای فرماندهی؛ شهید محلاتی و آقای موسوی خوئینی ها هم حضور داشتند. به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدیم که بهترین کسی را که برای فرماندهی سپاه می توانیم خدمت امام(ره) معرفی کنیم، شهید کلاهدوزاست. بنا شد این موضوع را فردای آن روز خدمت حاج احمدآقا اعلام کنیم. به خاطر دارم زمانیکه پس از پایان جلسه به خانه رفتم صبح هنوزهوا تاریک بود، متوجه شدم کسی در می زند. در را باز کردم. دیدم شهید کلاهدوزدر حالی که عبایی بر دوش انداخته، پشت در ایستاده است. از زیرعبایش قرآنی در آورد و مرا به قرآن قسم داد که او را فرمانده نکنیم. دلیلی هم برای اصرار بر خواسته خود مطرح کرد. پرسیدم که پس چه کار کنیم؟ گفت که محسن را انتخاب کنید.»
اولین وزیر سپاه جمهوری اسلامی در ادامه خاطرنشان کرد:« آقای رضایی در آن جلسه سه رای آورده بود در حالی که شهید کلاهدوز7 رای داشت. بالاخره یک رای اضافه کردیم و رای آقای رضایی به 4 رسید. شهید محلاتی با فرماندهی آقای رضایی مخالف بود. خدمت حاج احمدآقا زنگ زدم و قضیه را کاملا تشریح کردم. دلیل مخالفت آقای کلاهدوز با فرماندهی خودش را هم به او گفتم. ایشان دلیل را هم پسندید. گفتم 3 نفر با آقای رضایی مخالفند. مخصوصا آقای محلاتی با او مخالفت داشت. احمد آقا هم گفتند مطلب را به امام(ره) اطلاع دادند و امام(ره) هم فرموده بودند که چون من تا به حال برای فرمانده سپاه حکم ندادم خود آقایان متنی بنویسند و بیاورند. من و رضا سیف الهی متنی نوشتیم. متن را به احمد آقا دادم. البته در نهایت متنی که امام(ره) نوشتند غیراز آن متنی بود که ما دادیم . به کلی عوض شده بود. ظاهرا امام (ره) می خواستند ما را امتحان کنند! خلاصه ساعت 2 رادیو حکم را خواند. تا زمان رحلت امام(ره) آقای رضایی فرمانده سپاه باقی ماند.»
رفیق دوست در ادامه‌ی گفت‌وگو با ایسنا، اقدامات سپاه در بدو فعالیت را در بخش فتنه‌های منطقه‌ای یادآور شد و با بیان اینکه قبل از جنگ تمام برخوردهایی که با فتنه‌های منطقه‌ای انجام می شد را سپاه انجام می داد، گفت:« حزب توده، جریان فرقان، قائله‌ی گنبد، کردستان و ...را سپاه شناسایی و مهار کرد. جنگ که شروع شد تحلیل ما این بود که جنگ علیه سرزمین ایران نیست علیه انقلاب اسلامی است، بنابراین سپاه در کنار ارتش از انقلاب و خواستگاه های انقلاب دفاع کرد. امروز هم آن خطی که بین ارتش و سپاه است، این است که ارتش ماموریت دفاع از سرزمین را دارد، اما سپاه مسئولیت دفاع از انقلاب و دستاوردهای آن را برعهده دارد.»
در دوران جنگ ما در محاصره کامل نظامی بودیم. اولین کشوری که از آنجا مهمات تهیه کردم فلسطین و پس ازآن کره شمالی بود. کشوری عقب افتاده، اما از نظر نظامی پیشرفته. من در آنجا به ملاقات کی مین سونگ می رفتم. او به انقلاب اسلامی خیلی علاقه مند بود و با سعه صدر با ما برخورد می کرد.البته پول هم در ازاء تجهیزات می گرفت. یک روز به من گفت چرا از ما اسلحه و مهمات می خری؟! برو خودت بساز. اصولا ملتی که دیگران بخواهند فشنگ تفنگش را بدهند موفق نمی شود!! از همان موقع که حدود سال 59، قبل از جنگ بود، تصمیم گرفتم در سپاه صنایع ایجاد کنم.
وی همچنین به چگونگی تاسیس بخش اطلاعات سپاه اشاره کرد و با بیان اینکه تاسیس این بخش توسط جناب آقای بشارتی انجام شد، اظهارداشت:«این بخش سپاه با آمدن آقای محسن رضایی کاملا قدرت گرفت. می توان به جرات گفت وزارت اطلاعات تشکیل شده از 90 درصد از کادر و دستاوردهای اطلاعات سپاه و 10درصد از اطلاعات نخست وزیری، کمیته انقلاب و سایر نهادهای دیگربود. به واقع هسته اصلی وزارت اطلاعات ازسپاه جدا شد. همه سپاهی بودند. بیش از 90 درصد کسانی که وزارت اطلاعات را تشکیل دادند سپاهی بودند. اطلاعات سپاه اطلاعات بسیارقوی‌ای بود. بچه های خوبی جمع شده بودند و با قدرت هم عمل کرده بود. به یاد دارم که وقتی اطلاعات سپاه حزب توده را زد، خود آنها می گفتند حکومت شاه حتی 20 درصد این موفقیت را نتوانسته بود در دوران طاغوت پیدا کند. مجتبی طالقانی هم توسط سپاه دستگیر شد. مجتبی از کسانی بود که از سازمان مجاهدین انقلاب رفته بود و تغییر موضع داده بود و گزارش ها نشان می داد که در یک تصفیه درون سازمانی دست به قتل یکی از خانم‌های عضو سازمان زده بود. به طور کلی درسپاه اطلاعات مسائل داخلی و خارجی ایران را داشتیم، اما من در آن دخالتی نداشتم.»
رفیق دوست در ادامه با خاطرنشان کردن این مساله که شروع کار گروه‌های نظامی مانند گروه محمد منتظری، ابو شریف و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی قبل از تشکیل سپاه بود، اظهاراشت:« آنها هر کدام با اتکاء به یکی از مسئولین بالای مملکت این کار را شروع کرده بودند. ابوشریف مورد پشتیبانی آقای موسوی اردبیلی و مرحوم شهید منتظری نیز مورد حمایت شهید بهشتی بود. اما همه آن آقایان هم زمانیکه سپاه تشکیل شد با آن موافقت بیشتری داشتند. اولین روزهای تشکیل سپاه روزهای سختی بود، اما الحمدالله به خوبی سپری شد.»
تنها وزیر سپاه جمهوری اسلامی همچنین در بیان کیفیت فعالیت‌هایش در سپاه، همزمان با ایام دفاع مقدس گفت:« پیش از انقلاب من با سازمان فتح ارتباط ، و با شخص مرحوم عرفات هم آشنایی داشتم . قلعه‌ای در جنوب لبنان بود که معتقدم اگر خالی نمی شد هیچ گاه اسرائیل نمی توانست جنوب لبنان را اشغال کند و آن قلعه‌ای بود که از آنجا می شد تا کیلومترها خاک اسرائیل را دید. من قبل از انقلاب در آن قلعه پاسداری داده و دوره‌ی نظامی گری را آنجا تمرین کرده بودم.»
رفیق دوست اضافه کرد:« اولین اسلحه را برای سپاه از فلسطینی ها خریدم. به خاطر دارم 500 قبضه آرپی جی هفت که ساخت خودشان بود. به لبنان رفتم و زیر کوهی کارخانه شان را دیدم. تفنگ هم از آنها خریدم که آن را از بلغارستان خریده بودند. از ابتدای تشکیل سپاه تا پایان جنگ مسئول پشتیبانی سپاه بودم. بعضا هم در بسیاری ازموارد به نیروهای ارتش هم کمک هایی را داشتم. مثلا در مقطعی از لیبی امکاناتی آوردم که به نیرو دریایی خودمان توان بخشید. چرا که نیرو دریایی ایران و لیبی را،هر دو، از یک سیستم طراحی کرده بودند. قطعات ناوهای آنها که به کلی کنار گذاشته بودند به ناوهای ما می خورد. یک کشتی مهمات برای نیرو دریایی از لیبی وارد کردم.»
وی که تهیه‌ی مهمات را در دوران دفاع مقدس بسیار دشوار برمی‌شمرد، ادامه داد:« در دوران جنگ ما در محاصره کامل نظامی بودیم. اولین کشوری که از آنجا مهمات تهیه کردم فلسطین و پس ازآن کره شمالی بود. کشوری عقب افتاده، اما از نظر نظامی پیشرفته. من در آنجا به ملاقات کی مین سونگ می رفتم. او به انقلاب اسلامی خیلی علاقه مند بود و با سعه صدر با ما برخورد می کرد.البته پول هم در ازاء تجهیزات می گرفت. یک روز به من گفت چرا از ما اسلحه و مهمات می خری؟! برو خودت بساز. اصولا ملتی که دیگران بخواهند فشنگ تفنگش را بدهند موفق نمی شود!! از همان موقع که حدود سال 59، قبل از جنگ بود، تصمیم گرفتم در سپاه صنایع ایجاد کنم. شنیده بودم خمپاره 60 ،اسلحه ای است که در تشکیلات ارتش 15 سال است از رده خارج شده . سراغ صنایع دفاع رفتم و گفتم اگر شما 15 سال است این اسلحه را نمی سازید قالب ها یش را بدهید ما بسازیم. ازهر کسی که می گفت می تواند کاری بکند حمایت می کردم . پیش خودم و خدا و در پیشگاه ملت افتخار می کنم که خود کفایی نظامی و دفاعی امروز مملکت را پایه ریزی کردم و تا آخرش هم ایستاده ام. اکثر کارهایی که هنوز در حال پیگیری است به کارهایی مربوط می شود که آن زمان من پایه ریزی کردم.»
وی اضافه کرد:« سال 65 بود که می خواستم عملیاتی را طراحی کنم که مهمات بسیار زیادی می خواست و این مهمات را اگر می خواستم از خارج از کشور وارد کنیم 2 میلیارد و 800میلیون دلار هزینه لازم بود. کل ارز آن سال مملکت 5/6 میلیارد دلار بود. کل ارزی که به دفاع میدادند یک میلیارد دلار بود. پیشنهادی بردم و از حضرت امام(ره) اجازه گرفتم که با 380 میلیون دلار ارز آن صنعت را در ایران ایجاد کنم. با روش خاصی که به کار گیری همه امکانات مملکت بود، براین اساس به هر کارخانه ای که می توانست ریخته گری کند پوکه و مواد اولیه دادیم . سه هزار دستگاه کپی تراش وارد کردم و به 3 هزار تراش کار در مملکت هدیه کردم. گفتم هر کدام هزار گلوله برای من تراش بدهید دستگاه مال خودتان، مزد کارتان را هم به شما می‌دهم .»




این مهمات را اگر می خواستم از خارج از کشور وارد کنیم 2 میلیارد و 800میلیون دلار هزینه لازم بود. کل ارز آن سال مملکت 5/6 میلیارد دلار بود. کل ارزی که به دفاع میدادند یک میلیارد دلار بود.
به یاد دارم زمانیکه اولین موشک تاو را در میدان تیر سمنان امتحان کردیم بالای سر خودمان فرود آمد. سال 64 بود. عده ای هم ما را مسخره کردند. یک سال بعد موشک تاوی را که ساخته بودیم را آزمایش کردیم و به هدف متحرک خورد.
رفیق دوست در ادامه با خاطر نشان کردن این مساله که می توان گفت در صنایع نظامی امروز کشور آن بخشی که با قدرت به واسطه‌ی به روز بودن قابل عرضه است، صنایع سپاه به شمار‌می‌آید، تصریح کرد:« البته صنایع ارتش هم خیلی رشد کرده و آنها هم کارهای نو زیادی کردند. اما آنچه که امروز تبلور دارد صنایع سپاه است. به خاطر دارم در دوران جنگ از آلمانی ها بیسیم می خریدیم و کشف کننده را هم آلمان به عراق می فروخت. همان زمان جنگ بیسیم ساختیم که 190 کانال داشت. رمز کننده و کشف کننده را هم خودمان ساختیم و فرستادیم جبهه. زمانیکه دشمن از سلاح شیمیایی استفاده کرد بلافاصله شروع کردیم پدافند شیمیایی را اجرایی کردیم .در عملیات خیبر صدام از مواد شیمیایی بدون محابا استفاده کرد از مجروحین شیمیایی 8 درصد شهید شدند. عملیات بعد عملیات بزرگ بدر بود که ما پدافند درست کرده بودیم .انفرادی ،گروهی و لشکری .شهدایمان به 8 در هزار رسیدند.هر کس ادعا می کرد می تواند کاری بکند از او استفاده می کردیم. به یاد دارم زمانیکه اولین موشک تاو را در میدان تیر سمنان امتحان کردیم بالای سر خودمان فرود آمد. سال 64 بود. عده ای هم ما را مسخره کردند. یک سال بعد موشک تاوی را که ساخته بودیم را آزمایش کردیم و به هدف متحرک خورد. من خیلی به همکاران برای این کارها جرات می دادم و به حمدالله در بخش دفاعی کشور خوب کار شد.»
رفیق دوست در ادامه‌ی بیان خاطراتش از کیفیت فعالیت سپاه در دوران دفاع مقدس اظهار داشت:« ارتش عراق تانک زیاد داشت. باید سلاحی می داشتیم که بتواند تانک ها را هدف قرار دهد وآنها را منهدم کند .موشک تاو بهترین سلاح ضد تانک بود. کانال های مختلف پیدا می شدند و می‌گفتند که ما تاو می فروشیم. وارد مذاکره می شدیم.گشایش اعتبار می کردیم. تضمین هم می کردند. سر 6 یا 9 ماه هم به ما نمی دادند. حتی یکی دو بار به ما هم خسارت دادند. یکباره دیدم همه امکانات ارزی دفاعی 2 میلیارد دلار است، 5/1 میلیارد دلار گیر موشک تاو است که هنوز نیامده! تصمیم گرفتیم تاو را خودمان بسازیم. همه کشورها از مصر ،اروپا خود آمریکایی ها پیشنهاد می دادند.از طرف دیگر دلال های مختلف هم مراجعه می کردند و می گفتند شما هر چه می خواهید ما تهیه می کنیم. روال این بود که ارتش و سپاه به آن دلال ها لیستی می داد و می گفت ما اینها را می خواهیم .اما هیچ کس اینها را به ما نمی فروخت. گفتم هر کس مراجعه کرد بگویید ما هیچ چیز نمی خواهیم .شما باید به 4 تا "چ" جواب بدهید. چی دارید؟ چند تا دارید؟ چند می دهید؟چه جوری می دهید؟ هر کس این 4 تا چ را جواب داد وارد مذاکره می شویم .به کسی مربوط نیست که ما چه می خواهیم. از آن به بعد توانستیم معاملات خوبی انجام دهیم.»
وی اضافه کرد:« در بین کشورهایی که با ما معامله می کردند از همه بیشتر کشور بیطرف سوئیس بود که در حد بالایی به ما مهمات خوب فروخت. چین هم به ما خوب فروخت. بلغارستان، لهستان ،مجارستان هم به ما سلاح فروختند. کره شمالی که هر چه داشت به ما می داد.از لیبی هم در حد بالایی سلاح های استراتژیک مجانی آوردیم.»
رفیق دوست درادامه با بیان اینکه تا زمانی که جنگ بود و من وزیر سپاه بودم حتی یک ریال کار اقتصادی در سپاه انجام نشد، اظهارداشت:« ما بودجه از دولت می گرفتیم وخرید می کردیم. بعضی از خرید ها سری بود و بعضی هم شامل لباس، مواد غذایی و مواد اولیه صنعتی می شد .عمده خریدها کالای خاص نظامی بود. بعد که جنگ تمام شد و قرار گاه سازندگی خاتم الانبیاء تشکیل شد، امکانات عظیمی که سپاه در زمان جنگ از نظر ادوات راهسازی پیدا کرده بود بسیار به کشور خدمت کرد. سد بزرگ کرخه را سپاه ساخت.سدی که در نوع خود بزرگ ترین سد خاکی دنیا است.اتوبان تهران- ساوه را سپاه ساخت .همین طور اتوبان ها و نیروگاه های دیگر را، امکاناتی که در جنگ استفاده می شد در خدمت سازندگی قرار گرفت و سپاه ارزان تر از دیگران قرار دادها را گرفت. بهتر از دیگران می‌ساخت و به دولت کمک می‌کرد.»
وی همچنین خاطرنشان‌کرد:«امروز بخشی از صنایع نظامی که ساخته می شود بودجه ای دارد که منتقل می کند تا بتواند با آن خرید کند.اما کار اقتصادی نمی کند.سپاه هیچ وقت مثلا واردات صنایع غذایی نداشته است. کار عمرانی کرد.برایش سود داشت آن را به سپاه برد و جزء بودجه اش هزینه کرد. قرارداد 15 یا 16 پارس جنوبی را با سپاه بستند. این همه نیروی تحصیل کرده و مطمئن که می تواند به سازندگی مملکت کمک کند باید وارد جریان کار شود. البته من معتقدم همین الان کارهایی را که بخش خصوصی می تواند از پروژه های دولتی انجام دهد، سپاه آن کارها را نکند. با سیاست های جدید نظام که می خواهد بخش خصوصی رونق بگیرد. واقعا گذر ما از این مشکلات اقتصادی به این مسئله مرتبط است.همه مشکلاتی که امروز داریم اعم از فساد دستگاه اداری ،تورم و ... همه به این علت است که دولت در مسائل اقتصادی همه کاره است. مردم باید بیایند خودشان مشکل خود را حل می کنند.الان هم معتقدم اگر مردم خود می توانند کاری انجام دهند سپاه نرود انجام دهد.سپاه هیچگاه در تجارت وارد نشده است.بلکه در بخش سازندگی فعال است.همین الان خیلی از اتوبان‌هایی که اطراف تهران در حال ساخت است را سپاه می سازد. خیلی از پل های بزرگ را سپاه می سازد.به عنوان پیمانکار در مناقصه شرکت می کند.قیمت را از دیگران بهتر می دهد.برنده می شود و کارها را انجام می دهد.»
رفیق دوست در پایان با بیان اینکه امروز ارتش و سپاه در کنار هم در چارچوب وظایف مشخص به بهترین نحو فعالیت می کنند، گفت:« امام(ره) به عنوان معمار هوشمندی بود که با درس از تاریخ آنچه را که یک انقلاب برای ماندن خود لازم داشت برایش ایجاد کرد. سپاه ، جهاد سازندگی، نهضت سواد آموزی، بنیاد مسکن و ... همه به دستور امام(ره) ایجاد شد. امروز ارتش مثل سپاه متدین، با ایمان، علاقه مند به انقلاب و رهبری است. یکی از عوامل این مسئله هم بودن سپاه بود چرا که دیگر کسی تصور نمی کرد که می تواند از طرق ارتش کاری انجام دهد و به آن به چشم طمع نگاه نکرد و ارتش فرصت ساخته شدن پیدا کرد.امام(ره) فرمودند که اگر سپاه نبود کشور نبود و امروز نیز باز باید بگوییم اگر سپاه نباشد کشور نیست.»


منبع:
سایت خبری رجانیوز

هیچ نظری موجود نیست: