امام:آراى مردم در مقابل حكم خدا رأى نيست؛ ضلالت است

سخنرانی امام خمینی (ره) در تیر ماه سال 1358 پس از پیروزی انقلاب اسلامی:
...
آراى مردم در مقابل حكم خدا رأى نيست؛
ضلالت است
...
در اسلام حكومت حكومت قانون است.
...
حتى رسول اكرم (صلى اللَّه عليه و آله) رأيى نداشتند،
رأى، رأى قرآن بوده است
...
اين توهّم كه خوب حالا جمهورى اسلامى شده است
و حالا هر كسى خودش هر كارى می‏خواهد بكند، آزادى شده است و آزاد هر كارى بخواهد بكند،
اينها نيست.
آزادى در حدود قانون است.
يعنى آن مقدارى كه خداى تبارك و تعالى به ما آزادى داده است در آن مقدار آزاد هستيم‏
...
ما هيچ حكومتى را جز حكومت اللَّه نمى‏توانيم بپذيريم؛
و هيچ دستگاهى را كه برخلاف قوانين اسلام باشد نمی‏توانيم بپذيريم.
و هيچ رأيى را كه برخلاف رأى اسلام باشد
و رأى شخصى باشد.
رأى گروهى باشد،
رأى حزبى باشد،
ما نمی‏توانيم بپذيريم.
ما آن را مى توانيم بپذيريم كه قانونِ اسلام حكمفرمايى كند.
ما تابع اسلام هستيم؛ ما تابع قانون اسلام هستيم‏ ...

***

متن کامل:


صحيفه امام، ج‏8، ص 282 به بعد.
زمان: صبح 4 تير 1358/30 رجب 1399.
مكان: قم.
موضوع: حاكميت قانون در حكومت اسلامى.


امام خمینی ره:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم.

حكومت اسلامى، حكومت قانون.
ما موظفيم حالا كه جمهورى اسلامى رژيم رسمى ما شده است، همه بر طبق جمهورى اسلامى عمل كنيم. جمهورى اسلامى يعنى رژيم به خواست مردم، و احكامْ احكام اسلام. رژيم به خواست مردم تحقق پيدا كرد و از صد، 99 رأى دادند؛ و الآن رژيم رسمى ما جمهورى اسلامى است. مانده است اينكه احكام، احكام اسلامى بشود. مجردِ بودنِ رژيم اسلامى، اين، مقصد نيست. مقصد اين است كه در حكومت اسلامى اسلام حكومت كند، قانون حكومت كند، اشخاص به رأى خودشان به فكر خودشان حكومت نكنند. رأى ندهند كسانى كه خودشان را خيال مى‏كنند صاحب رأى هستند، خودشان را متفكر مى‏دانند، خودشان را روشنفكر مى‏دانند؛ اينها رأى ندهند؛ براى اينكه آراى مردم در مقابل حكم خدا رأى نيست؛ ضلالت است. ما مى‏خواهيم كه احكام اسلام در همه جا جريان پيدا بكند و احكام خداى تبارك و تعالى حكومت كند. در اسلام حكومت حكومت قانون است. حتى حكومت رسول اللَّه، حكومت امير المؤمنين- سلام اللَّه عليه- حكومت قانون است. يعنى قانون آنها را سرِ كار آورده است. أَطِيعُو االلَّهَ و أَطِيعُواالرَّسُولَ و أُولِى الأَمْرِ مِنكُم (1) حكم خداست. آنها به حكم قانون، واجب الاطاعه هستند. پس حكم مال قانون است؛ قانون حكومت مى‏كند در مملكت اسلامى؛ غير قانون هيچ حكومتى ندارد.

(1)- بخشى از آيه 59 سوره نساء: «از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و صاحبان امر از ميان خودتان اطاعت كنيد».

لزوم پايبندى به قانون.
اگر رئيس جمهور در مملكت اسلامى وجود پيدا بكند، باز قانون آن را رئيس جمهور مى كند با رأى عموم؛ كه در رأى عموم رأى فقيه هم هست. و يا نصب فقيه، كه همان نصبِ اللَّه است، قانون است كه حكمفرماست در همه جا. هيچ جا در حكومت اسلامى نمى بينيد كه يك خودسرى باشد، يك اعمال رأى باشد. حتى رسول اكرم- صلى اللَّه عليه و آله- رأيى نداشتند. رأى، رأى قرآن بوده است، وحى بوده است. هر چه مى‏فرموده است از وحى سرچشمه مى‏گرفته است: و مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحى‏. عَلَّمَهُ شَدِيدُ القُوى (1) و همينطور حكومتهايى كه حكومت اسلامى هستند آنها تابع قانونند، رأى آنها قانون است. حكومت، حكومت اللَّه است، حكومت قانون است.

جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى.
ما جمهورى اسلامى لفظى نخواستيم؛ اينكه ما دائماً راجع به اين معنا سفارش مى‏كنيم كه بايد حالا كه رژيم رژيم اسلامى شده است محتوا محتواى اسلامى باشد، براى اين است كه يك مملكتى مدعى است من مسْلم هستم، افرادش ادعا مى‏كنند كه ما مسْلم هستيم لكن در بسيارى جاها ديده مى‏شود كه پايبند احكام اسلام نيستند. بسيارى از اشخاص ادعاى اسلام مى‏كنند، همان ادعاست؛ ديگر در عمل وقتى كه مشاهده بكنيد مى بينيد كه خبرى از اسلام نيست. ما كه مى‏گوييم حكومت همان طور كه اسلامى است، محتوايش هم اسلامى باشد، يعنى هرجا كه شما برويد، در هر وزارتخانه كه شما برويد، در هر اداره كه شما برويد، در هر كوچه و برزن كه شما برويد، در هر بازار كه شما برويد، در هر مدرسه و دانشگاه كه شما برويد، آنجا اسلام را ببينيد؛ احكام اسلام را ببينيد. اين براى اين است كه ما حكومت اسلامى خواستيم. ما جمهورى اسلامىِ لفظى نخواستيم. ما خواستيم كه حكومت اللَّه در مملكتمان- و ان شاء اللَّه در ساير ممالك هم- اجرا بشود.

(1)- سوره نجم، آيه 3- 5: «و هرگز به هواى نفس سخن نمى‏گويد. سخن او هيچ غير وحى خدا نيست. او را جبرئيل، همان فرشته بسيار توانا (به وحى) علم آموخته است».

حكومت خدا بر مردم.
آزادى در حدود قانون است بنابراين، اين توهّم كه خوب حالا جمهورى اسلامى شده است و حالا هر كسى خودش هر كارى مى‏خواهد بكند، آزادى شده است و آزاد هر كارى بخواهد بكند، اينها نيست. آزادى در حدود قانون است. يعنى آن مقدارى كه خداى تبارك و تعالى به ما آزادى داده است در آن مقدار آزاد هستيم. آزاد نيستيم كه فساد بكنيم، آزاد نيستيم كه كارهاى خلاف عفت بكنيم. هيچ انسانى آزاد نيست كه كار خلاف عفت بكند. هيچ انسانى آزاد نيست كه ايذا كند برادر خودش را. آزادى در حدود قانون است. آن مقدارى است كه خداى تبارك و تعالى به مردم آزادى داده است. و اين مقدار آزادى كه خداى تبارك و تعالى به مردم داده است بيش از آن آزاديهايى است كه ديگران داده‏اند. آنها آزادى غير منطقى داده‏اند، و اينجا آزادى منطقى است. آنهايى كه آنها داده‏اند آزادى نيست؛ آزادى بايد منطقى باشد، روى قانون باشد. بنابراين ما آن چيزى را كه مى‏خواهيم، حكومت اللَّه را مى‏خواهيم؛ حكومت خدا را مى‏خواهيم. ما مى خواهيم قرآن حكومت كند بر ما. ما مى‏خواهيم قوانين اسلام بر ما حكومت كند. ما هيچ حكومتى را جز حكومت اللَّه نمى‏توانيم بپذيريم؛ و هيچ دستگاهى را كه برخلاف قوانين اسلام باشد نمى‏توانيم بپذيريم. و هيچ رأيى را كه برخلاف رأى اسلام باشد و رأى شخصى باشد. رأى گروهى باشد، رأى حزبى باشد، ما نمى‏توانيم بپذيريم. ما آن را مى توانيم بپذيريم كه قانونِ اسلام حكمفرمايى كند. ما تابع اسلام هستيم؛ ما تابع قانون اسلام هستيم. و جوانهاى ما خونشان را براى اسلام داده‏اند. جوانهاى ما آنقدر جديت كردند، مى‏گفتند ما اسلام را مى‏خواهيم، ما احكام اسلام را مى‏خواهيم.

عدم تحقق حكومت اسلامى، بدون خودسازى.
الآن وظيفه ما اين است كه هر كداممان، در هر جا كه هستيم و در حدى كه هستيم، ما جديت كنيم كه قوانين اسلام را از خودمان شروع كنيم. اگر چنانچه ما خودمان خودمان را اصلاح نكنيم و قوانين اسلام را در خودمان اجرا نكنيم، نمى‏توانيم يك حكومت اسلامى تشكيل بدهيم. اگر آن كسى كه در رأس حكومت است، مثلِ مثلًا رئيس جمهور يا نخست وزير، اگر خودش اصلاح نكند خودش را و اگر خودش تابع قوانين اسلام نباشد، قوانين اسلام را در مملكت وجود خودش اجرا نكند، اين نمى‏تواند حكومت اسلامى باشد و حاكم اسلام باشد. و هر يك از آن قدرتها، صاحب قدرتها كسانى كه در رأس قدرتها واقع شده‏اند، مثلِ مثلًا رئيس ستاد، مثل رئيس كل ژاندارمرى، مثل ساير رؤسا، تا قوانين اسلام را در وجود خودشان اجرا نكنند، اينها نمى‏توانند رياست اسلامى داشته باشند. اسلام نمى‏پذيرد يك رئيسى را كه بر خلاف قوانين اسلام عمل بكند. لشكر اسلام نمى‏پذيرد يك كسى را كه در رأس باشد و عمل به اسلام نكند. نمى‏پذيرد يك اداره‏اى را كه احكام اسلام در آن جارى نباشد. ما الآن ناقص داريم؛ و بسيار ناقص داريم ما الآن مملكتمان باز اسلامى نيست. هر جا كه دست بگذاريم، باز مى‏بينيم كه يك آثارى از طاغوت هست؛ يك افرادى هست؛ يك افراد توطئه‏گر هست. نمى‏توانيم ما بپذيريم كه در وزارتخانه‏ها، در ادارات، افراد توطئه‏گر باشند. بايد اصلاح بشوند اينها. مملكت بايد اسلامى بشود. و الّا يك مملكتى باشد كه يك مهره هايى را برداشتند يك مهره هايى ديگر جايش گذاشتند، و همان كارها را بكنند، ما همچه چيزى نمى‏خواستيم. مردم خون ندادند كه محمدرضا برود، يك كسى ديگرى بيايد و همان اعمال او را بكند؛ همان كارهاى او را بكند.

هشدار به قدرتمندان.
بنابراين، شماها كه پاسدار هستيد اول بايد خودتان را اصلاح كنيد. خيال نكنيد كه ما حالا آزاد هستيم، تفنگ هم داريم، حالا بايد به مردم اذيت بكنيم. شما الآن تكليف داريد. شما الآن تحت نظر هستيد. تحت نظر خدا هستيد. تحت نظر امام زمان- سلام اللَّه عليه- هستيد. شما را مراقبت مى‏كنند. نامه اعمال شما را به امام زمان عرضه مى‏دارند، هفته‏اى دو دفعه- به حسب بعضى روايات- عرضه مى‏دارند نامه اعمال ما را. بايد متوجه‏ باشيد مبادا از اين اختياراتى كه حالا پيدا كرديد، از اين قدرتى كه حالا پيدا كرديد، از زير بار آن قدرت ظالم بيرون رفتيد، خودتان يك قدرت ظالمه باشيد. مبادا به برادران خودتان تعدى كنيد. مبادا يك كسى را بيجا بگيريد. به واسطه اغراض شخصى كه داريد يك كسى را بيجا محاكمه كنيد. يك كسى را بيجا محكوم كنيد. اينها تحت مراقبت است. خداى تبارك و تعالى از ما سؤال خواهد كرد. ان شاء اللَّه خداوند همه شما را توفيق بدهد و همه ما را توفيق بدهد كه انسان بشويم.

والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته‏

بودجه ویژه امام برای موسسه آیت الله مصباح

حجت‌الاسلام رحيميان،
عضو سابق دفتر امام(ره) است که از نجف تا آخرين لحظات حيات مبارک امام(ره) به اين عضويت مفتخر بوده است:
بودجه ويژه امام براي مؤسسه آيت‌الله مصباح/ امام به آقاي مصباح اطمينان کامل داشت

...
مؤسسه تحت مديريت آيت الله مصباح تنها موردی بود که امام علاوه بر شهریه عمومی که برای طلاب پرداخت می شد،
هزینه و بودجه مؤسسه را هر ماه طی صدور چکي به نام آقای مصباح پرداخت می كردند
که این مطلب حکایت از اطمینان کامل امام به عملکرد علمی و سیستم آموزشی آقای مصباح داشت.
...
اما
در قبال پیشنهادی که از سوی آقای منتظری خدمت امام نقل کردم
که امام 10 میلیون تومان کمک کند تا مدرسه دارالشفاء توسعه یابد و سالن ساخته شود،
امام نه تنها جواب مثبت ندادند بلکه چند بار تکرار تكردند
من خوف این را دارم که...
به شدت برخورد منفی کردند.
...
یا در پاسخ نامه یکی از مراجع فعلی که استجازه کرده بود
از وجوهات برای ساختن مدرسه علمیه استفاده شود،
باز هم با تعبیر تندي جواب منفی دادند.
یا در پاسخ به استجازه برای تأسیس کتابخانه مذهبی، فرمودند
من چه می دانم می خواهند چه کتابهایی در آنجا تهیه کنند
و به این ترتیب جواب منفی دادند.
...
نسل انقلاب هیچگاه مناظرات آقای مصباح با سران و اندیشمندان کمونیست و مارکسیست و تفوق و قدرت علمی ایشان را كه اوایل پیروزی انقلاب از سیمای جمهوری اسلامي پخش می شد،
فراموش نخواهد کرد.
تبحر و تسلط کم نظیر آيت الله مصباح در تمام معارف و علوم اسلامی از ایشان شخصیتی ساخته که رهبر انقلاب،
ایشان را پرکننده جای خالی علامه طباطبایی و شهید مطهری دانستند.
عمده آثار و کتابهای علمی آقای مصباح تبیین ناب اسلام ناب و تفکر امام است،
به گونه ای که مباحثی از قبیل حکومت اسلامی و ولایت فقیه در آثار ایشان درخشش خاصی دارد
و این از عجایب روزگار ما است که شخصیتی را که در عمده آثارش اصول خط امام از قبیل عدم جدایی دین از سیاست و ولايت فقيه موج می زند،
متهم به ارتباط با جریان منحرفی می کنند که نماد جدایی دین از سیاست است.

البته حقیر انتقادی هم به این استاد عظیم القدر حوزه دارم
که خالصانه به ایشان عرض کرده ام
و آن این است که گاهی ورود ایشان به مسائل روزمره سیاسی باعث شده
که افراد جاهل یا مغرض دستاویزهایی برای هوچی گری پیدا کنند
و در حالی که هرگز قدرت هماوردی با ایشان را در میدان فلسفه و علوم اسلامی ندارند،
با آن دستاویزها از قدرت علمی و دریای مطالب ایشان انتقام بگیرند.

http://www.kayhannews.ir/870319/2.htm#other208
http://www.rajanews.com/News/?29958

پسران آيت الله مصباح هم در جنگ حضور داشته اند

فرزندان و بسيارى از شاگردان، محافظان و آشنايان آيت الله مصباح یزدی در جبهه‏هاى جنگ حضور يافتند؛
كه از اين جمع برخى به درجه رفيع شهادت و يا جانبازى نائل گرديده‏اند.

على مصباح حداقل سه بار عازم جبهه شدند و در سال 1365 حاج آقا (آیت الله مصباح یزدی) به اتفاق من (فرزند) و على آقا و چند نفر از شاگردانشان،
راهى جبهه شديم و حاج آقا از غرب تا جنوب كشور به سركشى از رزمندگان اسلام پرداختند و در جمع فرماندهان و رزمندگان سخنرانى مى‏كردند.
بعد از كربلاى پنج بود كه فاو رفتيم و حاج آقا در مسجد فاو سخنرانى كردند.
ايشان شاگردان خود را هم تشويق به شركت در جنگ مى‏كردند
و شهيد ردّانى پور كه فرمانده لشكر امام حسين اصفهان بود، از شاگردان بسيار صميمى و عاطفى حاج آقا بود.
بعد از آن‏كه امام(قدس سره) فرمودند:
«همه مكلفند جبهه‏ها را پر كنند»،
حاج آقا (آیت الله مصباح یزدی) از امام(قدس سره) مى‏پرسند:
با اين فرموده شما تكليف من چيست؟
حضرت امام در جواب گفتند:
«هر موقع خودم رفتم بر شما هم تكليف است كه برويد»

حاج آقا لحظه به لحظه اوضاع جنگ را پى‏گيرى مى‏كردند،
امّا چون احساس تكليف شرعى مى‏كردند كه به تربيت شاگردانى بپردازند تا از اصول و بنيان‏هاى اسلام و انقلاب دفاع كنند،
اين كار را با تمام سعى و تلاش انجام مى‏دادند و ذرّه‏اى كوتاهى نمى‏كردند

...

منبع:
كتاب حقيقت شرق: صفحه 159

http://www.alef.ir/content/view/27465

خاطره سید محمد خاتمی از یک وزیر زن اروپایی

در دیدار یک وزیر زن خارجی با من (سید محمد خاتمی)، وی در اظهاراتی عجیب گفت:
آقای خاتمی من از این نوع پوشش (حجاب زنان مسلمان) لذت می برم. برای اینکه در آن احساس آزادی می کنم.
ما برخلاف آنچه گفته می شود بسیار محدودیم و آزادی ما محدود شده است.
من برای حضور در مجالس و میهمانی ها هم هزینه آرایش زیادی می دهم و هم وقت بسیاری صرف این کار می کنم.

http://www.alef.ir/content/view/27485